مطالعه تجربی فرهنگ و سبک زندگی مردم، از چه اجزایی تشکیل شده و چگونه شکل گرفته است حتی بدون داشتن هیچ وسیله ای، کار آسانی است. از چه اجزایی تشکیل شده و چگونه شکل گرفته است و مـیتوان آن را از دیدگاههای مختلف نظری و روش شناختی مورد بررسی قرار داد. از چه اجزایی تشکیل شده و چگونه شکل گرفته است درون این نوشته سبک زندگی و رابطه ی آن با مفهوم ارزش و هویت مورد مطالعه قرار مـی گیرد. این رویکرد جدید و اصیلی نیست، چرا کـه نظریـه های بسیـاری درون این زمـینـه وجود دارد، کـه تئوری های سبک زندگی را با بسیـاری از تئوری های پیشرفته درون مورد ارزش و هویت درون هم ادغام کرده اند. خاستگاه چنین ادعایی از این نقطه نشات مـی گیرد، کـه در ورای بسیـاری از اعمال و عقاید و طرز فکر های ما، ارزشـها و طرز تلقیمان نسبت بـه هویتمان هست که نمایـاین مـی شود. همـینطور بـه این علت کـه سبکهای زندگی تقریبا همـیشـه بطور تجربی درون قالب واژه هایی چون طرز فکرها و یـا اعمال، تعریف و مفهوم سازی مـی شوند. از این رو، این مفاهیم (ارزش و هویت) نقشی کاملا مرکزی و پر اهمـیت درون تعریف سبک زندگی بر عهده دارند.بطوریکه ارزش هایی کـه یک فرد مـی پذیرد، اجزاء بنیـادین هویت آن فرد را شکل مـی دهد و هویت نقشی بسیـار مـهم درون سبک زندگی انسانـها ایفا مـی کند.
برای پی بردن بـه رابطه ی مـیان ارزش، هویت و سبک زندگی و همـینطور نقش "ارزش" و" هویت" درون دوباره‌سازی "سبک زندگی" لازم است، تک تک این مفاهیم مورد بحث قرار مـی گیرند.

سبک زندگی
مفهوم سبک زندگی بـه نسبت رویکردهایی کـه بدان پرداخته مـی شود، تعاریف متفاوتی دارد. سبک های زندگی مجموعه ای از طرز تلقی ها ، ارزش ها، شیوه های رفتار، حالت ها و سلیقه ها، درون هر چیزی، از موسیقی گرفته که تا هنر و تلویزیون و سبک بـه باغچه ( گل کاری ) و دکوراسیون و فرش خانـه و... را درون بر مـی گیرد. سبک زندگی فرد، اجزای رفتار شخصی او نیست، لذا غیر معمول نیستند. اما بیشتر مردم معتقدند کـه باید سبک زندگی شان را آزادانـه انتخاب کنند.
در بیشتر مواقع عناصر یک سبک زندگی بـه شکلی جمع مـی شوند و شماری از افراد درون یک نوع سبک زندگی اشتراکاتی پیدا مـی کنند. بـه عبارت دیگر، گروههای اجتماعی اغلب مالک یک نوع سبک زندگی شده ، یک سبک خاص را تشکیل مـی دهند.
مفهوم سبک زندگی بـه معنای انطباق یک رهیـافت سبک داده شده، درون زندگی هست . مثلا به منظور فرد مـهم هست که مانند فلان خواننده معروف باشد. حتی اگر آن خواننده غذای تایلندی بخورد، دیوار خانـه شان را فلان رنگ کند ، یـا درون خانـه تفریح کند نـه بیرون...
سبکی شدن زندگی با شکل گیری فرهنگ مردم رابطه نزدیک دارد. بنابر این مـی توان شناخت لازم درون مورد فرهنگ یک جامعه را از طریق شناخت سبک زندگی آن جامعه بـه دست آورد. بـه این معنی کـه باید نسبت بـه اشکال سبک داده شده ی زندگی مردم درون آن جامعه، شناخت پیدا کرد.موسیقی عامـه، تلویزیون، آگهی ها همـه و همـه تصور ها و تصویرهایی بالقوه از سبک زندگی فراهم مـی کنند . اما این تصویرها اجازه مـی دهد کـه مردم فکر کنند و تصور کنند، هرچیزی کـه آنـها را ارضا مـی کند را سازمان داده ، بسازند.
در مطالعه جنبه های مختلف زندگی مـی توان بـه سه سطح مختلف و در عین حال مرتبط اشاره کرد، کـه کاملا با سبک زندگی درون ارتباط هستند: از چه اجزایی تشکیل شده و چگونه شکل گرفته است سطح ساختاری، سطح موقعیتی و سطح فردی.
این تمایز مـیان سطوح کاملا مشابه ،تمایزی هست که "هابرماس" درون جلد دوم از کتاب "نظریـه کنش ارتباطی" مطرح کرده است. "هابرماس" مـیان سه جزء ساختاری از زیست جهان یعنی فرهنگ، جامعه و شخصیت تمایز قایل شده است. وی بـه هرکدام از این اجزا مرحله ی بازتولید را نیز اضافه مـی کند و معتقد هست بازتولید هر یک از این اجزا درون نوع سبک زندگی تاثیرگذار است.این سه جزء بـه ترتیب عبارتند از:
بازتولید فرهنگ، بازتولید اجتماعی و اجتماعی

سطح ساختاری: هر فرد مـیتواند درون سطح ساختاری تفاوت‌ها و تشابهات مـیان کشورها، جوامع و فرهنگ‌ها را،و همچنین تفاوت‌هایی کـه در طول زمان و در جوامع مختلف روی داده است، مورد آزمون و مطالعه قرار دهد.این تفاوت‌ها مـیان ساختارفرهنگ‌ها و جوامع،درقالب اشکال زندگی (سبک های زندگی) دسته بندی مـی شوند و مـی توانند بازگوکننده اشکال مختلف جامعه و فرهنگ رایج آن باشند.

سطح موقعیتی: این سطح بـه شباهت ها و تفاوت های جوانب مختلف زندگی، درون مـیان طبقه بندی های وسیع تر مـی پردازد. مانند: طبقات و گروههایی کـه در ساختار جامعه، موقعیت های متنوع و مختلفی دارند. این دسته بندی کـه از طریق موقعیت فرد درون ساختار اجتماعی خاص تعریف مـی شود، سبک های زندگی، نامـیده مـی شوند. به منظور مثال سبک زندگی فردی از طبقه مرفه یک جامعه، با سبک زندگی کارگران همان جامعه تفاوت دارد.

سطح فردی: هر فرد سعی دارد که تا تفاوت‌ها و تشابهات را مـیان روش های مختلفی کـه افراد از طریق آنـها با واقعیـات روبرو مـی شوند و زندگی خود را اداره مـی کنند، درک کند و بداند افراد چگونـه شخصیت و هویت خود را رشد مـی دهند و با دیگر افراد ارتباط برقرار مـی کنند. ذات و هویت فرد همواره درون حال تغییر و تحول است. بـه همـین دلیل سبک زندگی افراد نیز همواره ثابت و یکنواخت نمـی ماند.
در اینجا بـه مفهوم هویت بـه عنوان مولفه ای درون شکل گیری گونـه های مختلف سبک زندگی مردم، مـی پردازیم.

هویت
این مفهوم را مـی توان با تمـییز مـیان اجزاء سه گانـه تشکیل دهنده ی هویت یک فرد، تعریف کرد. این اجزا عبارتند از: هویت فردی، هویت اجتماعی و هویت فرهنگی. این سه جزء تشکیل دهنده هویت، جنبه هایی از یک پدیده ی واحد هستند، کـه هویت کلی فرد را تشکیل مـی دهند. البته اختلافاتی جزئی مـیان این سه جنبه از هویت وجود دارد.
هویت فردی از طریق مراحل مختلف فردی شکل داده مـی شود و توسعه مـی یـابد. از طریق هویت فردی است، کـه یک فرد مـی تواند بـه تنـهایی و دور از دیگران ظرفیت لازم به منظور زندگی را درون خود ایجاد کند. ظرفیتی کـه نـهایتاً منجر بـه شکل گیری شخصیت فرد مـی شود. لذا اولین کارکرد،هویت تثبیت شخصیت فرد است. منظور از شخصیت همان ویژگی ها و مشخصه هایی است، کـه فرد باور دارد ، تنـها و تنـها منحصر بـه خودش است. درون این حالت، هویت بـه عنوان ابزاری درون راستای تقویت و تثبیت مفاهیم فرد درون مورد خودش عمل مـی کند. لذا درون نتیجه ی تثبیت هویت فردی است، کـه یک فرد مـی تواند درون مورد خودش صحبت کند و به دیگران بگوید، کـه واقعاً چهی است؟ هویت فردی شامل تجارب، افکار، رویـاها و آرزوهایی است، کـه در مقایسه با دیگر تجارب و افکار، توسط فرد تفسیر شده ،ادراک مـی شوند. بنابراین هویت شخصی را مـی توان بـه عنوان سیستمـی منحصر بـه فرد از روابط مـیان تجارب، افکار، رویـاها، امـیدها و آرزوها تعریف کرد.
"هویت" کارکرد اجتماعی نیز به منظور فرد دارد. جدای از اینکه هر فرد مایل است، هویت فردی و منحصر بـه فرد خود را داشته باشد، اغلب مردم تمایل دارند، که تا به عنوان عضوی از جامعه و فرهنگ رایج درون آن جامعه قلمداد شوند و در یکی از گروههای متنوعی کـه در آن جامعه وجود دارد، عضویت داشته باشند. لذا از طریق هویت اجتماعی هست که یک فرد مـی تواند بـه عضویت گروه های مختلف درآید و نقشـهایی را کـه در این گروه ها از وی انتظار مـیرود ،فرا گیرد و اجرا کند. این جنبه از هویت باعث مـی شود فرد با بافت های اجتماعی گوناگون هماهنگ و یکپارچه شود.
هویت اجتماعی درون روند مراحل اجتماعی شدن شکل مـی گیرد و از طریق تثبیت نقش، برآورد فاصله نقش با هویت فردی و تحول نقش، توسعه مـی یـابد. شایـان ذکر هست که مـیان ارزشـهای فردی و جمعی و مـیزان انطباق نقش های انتخابی فرد درون جامعه، با گرایشـها و نظام ارزش های فردی او، رابطه ای تنگاتنگ وجود دارد. مردم اغلب هویت خود را از طریق عضویت درون گروه های خاص اجتماعی کـه بدانـها احساس تعلق دارند،تعریف مـی کنند. درون نتیجه بعضی اوقات لازم است، هویت فردی خود را فدای انتظاراتی کنند، کـه نسبت بـه هویت اجتماعی آنان وجود دارد.
هویت فرهنگی افراد نیز دو کارکرد بسیـار منسجم و مرتبط دارد، کـه از یک سو بـه هویت فردی و از سوی دیگر بـه هویت اجتماعی مربوط مـی شود. از طریق هویت فرهنگی است، کـه فرد مـی تواند ویژگی های منحصر بـه فرد خود را مـیان گروههایی کـه بدان تعلق دارد، ابراز کند و حتی درون مقابل گروههای دیگر نیز راجع بـه تعلقات گروهی خود سخن بگوید. لذا افراد ارزشـها، افکار و اعمالشان را بـه عنوان ابزاری به منظور حفظ و توسعه هویت فردی خود بکار، از این طریق مـی توانند خود و رابطه خود را با دیگران تعیین و تعریف کنند. درون مجموع مـی توان گفت: ارزش و نگرش مـی تواند کارکردی دوگانـه داشته باشد. از طرفی مـی تواند موجبات تقویت هویت فردی و اجتماعی شخص شود واز طرف دیگر بـه عنوان ابزاری قلمداد مـی شود،که فرد مـی تواند با استفاده از آن، علاقه و یـا انزجار خود را نسبت بـه یک یـا چند گروه خاص ابراز دارد. با توجه بـه مطالب ذکر شده، هویت درون جهت یکسان سازی و هماهنگ دو مـیل درون انسان عمل مـیکند:
الف) مـیل بـه منحصر بفرد بودن ب) مـیل بـه تعلق داشتن
البته ادغام و هماهنگی این دو مـیل درون فرد، همواره بدون مسئله و مشکل نیست. ما معمولاً درگیر کشمکش هایی هستیم،که بـه منظور یکسان سازی این دو قطب هویتی ایجاد مـی شود. معمولاً هم بـه خاطر تضادها و درگیری هایی کـه رخ مـی دهد، موفق نمـی شویم. اما این تضادها و درگیری ها از کجا نشات مـیگیرد؟سه منشا را مـی توان به منظور این تضادها نام برد:
1. همواره بـه ازای نقشـهای مختلفی کـه یک فرد درون اجتماع بر عهده دارد، توقعات مختلفی نیز بر اساس این نقش ها شکل مـی گیرد. درون برخی موارد این انتظارات با شخصیتی مطلوب و آرمانی کـه فرد به منظور خود درون نظر دارد و سعی مـی کند بدان برسد، درون تطابق و انطباق نیست. انتظارات مربوط بـه یک شخص مـیتواند پتانسیل و خواست فرد را به منظور رسیدن بـه شخصیت مطلوبش محدود کرده ، حتی آن را از مـیان ببرد.
2. ممکن هست یک شخصیت منحصر بـه فرد بـه لحاظ ویژگیـهای معینی کـه دارد، نتواند با نقش اجتماعی کـه برای او درون نظر گرفته مـی شود، منطبق شود. به منظور مثال یک فرد بـه خاطر باورهای سیـاسی و یـا مذهبی کـه دارد، از پذیرفتن نقشی اجتماعی پرهیز کند. این درحالی هست که افراد دیگر اجتماع، اکتساب آن نقش را درون رویـا های خود مـی پرورانند.
3.ً هویت اجتماعی یک فرد مـی تواند از نقشـهای اجتماعی متفاوتی کـه بر عهده دارد، تشکیل شود. این نقش ها درون کنار یکدیگر شخصیت اجتماعی فرد را تشکیل مـی دهند. فرد بایستی مـیان نقش های متفاوت خود تعادل ایجاد کرده ، بطور همزمان انتظارات گوناگون این نقش ها را بـه جا آورد. ایجاد تعادل مـیان نقش های اجتماعی از یک طرف و استعدادها و علایق فردی از طرف دیگر کاری است، بس طاقت فرسا، با این وجود انسانـها درون طول زندگی خود به منظور ایجاد تعادل مـیان این دو قطب بسیـار تلاش مـی کنند.
در مطالعه ی رابطه ی مـیان ارزشـها، هویت و سبک زندگی، لازم هست همواره بـه یـاد داشته باشیم، کـه هویت یک سیستم پیچیده از روابطی است، کـه مـیان مفاهیمـی مانند فرد کیست؟ و یـا رابطه او با دیگر افراد و فرهنگ ها چگونـه است؟تعریف مـی شود. اما هویت فرد چه رابطه ای با سبک زندگی او دارد؟
هویت افراد درون یک جامعه از طریق سبک زندگی انتخابی آنـها تولید و بازتولید مـی شود. این سازوکار بیش و پیش از هر چیز، از خلال درونی رفتارها و باورها، درون ظرف روزمرگی عمل مـی کند. بدین ترتیب افراد و گروه ها اغلب بـه صورت ناآگاهانـه و بدون آنکه نیـازی بـه فشار بیرونی باشد، همانگونـه رفتار مـی کنند کـه باید.! و از این طریق سیستم موجود را دائما و در هر لحظه بازتولید مـی کنند. هر اندازه این سازوکارها درونی تر شود، سیستم تضمـین بیشتری به منظور تداوم خود دارد. و بر عهر اندازه بـه جای درونی شدن از سازوکارهای قدرتمدارانـه و بیرونی-برای نمونـه از یک سیستم کنترل و الزام اجتماعی به منظور تحمـیل یک شیوه زندگی خاص-استفاده شود، سیستم شکننده تر ، تداوم آن ضعیف تر و واقعیت آن سطحی تر مـی شود. درون برخی موارد، حکومت ها با مشروعیت بـه برخی سبک های زندگی ، سبک های دیگر را زیر زمـینی مـی کنند. وقتی این اتفاق مـی افتد، افراد جامعه دچار چندگانگی مـی شوند. لازمـه ی زندگی درون چنین محیطی تفکیک درون حوزه ی زندگی خصوصی و رفتار عمومـی است. افراد به منظور اینکه مـیان علایق خود و انتظارات محیط تعادل برقرار کنند، هویت های متکثر و چندگانـه وحتی گاهی متضاد را بر مـی گزینند.
امروزه نظام های اجتماعی اغلب از طریق سبک های زندگی تولید و باز تولید مـی شوند. سیستم جهانی بـه خاطر بدست آوردن سود سرشار، تمایل بـه کالایی شدیدسبک های زندگی دارد. کالاهای هویتی درون بازار مصرف ارائه مـی شوند،و متعاقب آن هویت های وابسته بـه این بازار و سبک های زندگی کـه ارائه مـی دهد، تولید و بازتولید مـی شوند. یعنی هویت ها درون جستجوی تولید و بازتولید خود، نیـازهای بازار بـه کالاهای هویتی را افزایش مـی دهند.این کالاها درون ظاهر لایـه های سطحی جامعه را هدف گرفته اند، درحالیکه لایـه های درونی و هویتی افراد نیز از این روند تاثیر بسیـار مـی گیرند.

ارزش
مـهمترین مفهومـی کـه با مفاهیم هویت و سبک زندگی ارتباطی تنگاتنگ دارد، ارزش است. ارزش یکی از مولفه های بنیـادین فرهنگ بـه حساب مـی آید. چرا کـه فرهنگ از ارزشـهای اعضای یک گروه، هنجارهایی کـه از آن پیروی مـی کنند و کالاهای مادی کـه تولید مـی کنند، تشکیل مـی شود. بـه صراحت مـی توان گفت، کـه سبک های زندگی مرسوم درون جامعه، یک جنبه از فرهنگ آن جامعه را شکل مـی دهند. بنابراین،در واقع ارزش، مفهوم بنیـادین سبک زندگی است. و مـیتوان گفت، کـه سبک زندگی فرد بازتابی از ارزش های فرد و هنجارهایی است، کـه به این ارزشـها مربوط مـی شوند. ولی ارزش درون واقع مفهومـی پیچیده است، کـه برای اینکه بتوان سبک زندگی را بـه درستی مورد تحلیل قرار داد، حتما تمایزات مفهومـی درون این زمـینـه، بـه خوبی تعریف و شفاف شوند. بدین منظور درون اینجا مـیان سه سطح مفهومـی متفاوت سبک زندگی، از منظر ارزش، تمایز قائل مـی شویم.
این سه سطح عبارتند از: سطح ارزش، سطح نگرش و سطح عمل.
سطح ارزش از ایده های کلی ای درون مورد شرایط و کیفیـات مادی ، زیباشناختی، اخلاقی و متافیزیکی تشکیل شده است. این ایده ها تقریبا توسط فرد و در سطح نگرش درون یکدیگر ادغام مـی شوند. نگرشـها نیز درون حالات مختلف از اعمال و رفتار وی آشکار مـی گردد. ارزش ها بـه طرق گوناگون و با رویکردهای متفاوتی دسته بندی شده اند، کـه هر کدام از انواع این ارزشـها بـه یک نوع از اعمال و نگرش منتهی مـی شوند.
تفاوت مـیان ارزش‌ها درون مـیان افراد یک جامعه را مـی توان از سه رویکرد مختلف مورد بحث قرار داد. رویکرد طبقه و موقعیت مدار، رویکرد ت و رویکرد ارزشـهای انسانی.
رویکرد طبقه شاید مـهمترین و مسلط ترین رویکرد درون مـیان ادبیـات جامعه شناسان درون مورد فرهنگ عامـه و سبکهای زندگی باشد. بر اساس این رویکرد مـهمترین اصل ساختاری، توزیع ثروت و موقعیت درون جامعه است. تئوریک ترین و تجربی ترین کار درون این زمـینـه متعلق بـه "بوردیو" است، کـه در کتاب تمایز "Distinction" عنوان شده است. نتایج تجربی دراین زمـینـه نشان مـی دهد، کـه طبقه و تحصیلات، عوامل مـهمـی درون جهت حفظ و گسترش سبک زندگی بـه حساب مـی آیند.
لازم بـه ذکر است، کـه برخی سلایق و الگوهای رفتاری با برخی طبقات و یـا درجات تحصیلی خاص و یـا هردوی آنـها دررابطه هستند. بنابراین، سطح تحصیلی و پیش زمـینـه طبقاتی، باعث بوجود آمدن یک سلیقه خاص و علاقه ی خاص (برای مثال درون مورد نحوه گذران اوقات فراغت) مـی شود. اگر چه طبقه و سطح سواد تعاریفی درون مورد سبک های زندگی بـه ما مـی دهد،اما این متغیر ها به منظور یک تعریف جامع و کامل،کافی نیستند. البته نمـی توان متغیرهای مـهمـی چون سن و جنس را نیز نادیده گرفت.
تمام تفاوت‌های موجود درون الگوهای رفتاری افراد، بـه نوعی بـه ارزشـها و جهت گیری های ارزشی افراد مرتبط مـی شوند. ارزشـهای مورد قبول فرد از طریق والدین و دوستان درون مدرسه و یـا محل کار و همـینطور از طریق دیگر نـهادهای اجتماعی -مانند رسانـه- طی مراحل مختلف فردی سازی و اجتماعی سازی، بـه فرد منتقل مـی شود.
تمام افراد جامعه بـه مرور زمان و متاثر از روند جامعه پذیری یـاد مـی گیرند، کـه به عنوان عضوی از اعضای جامعه رفتار کنند و ارزش های متعلق بـه آن جامعه و فرهنگ را دقیقا مشابه دیگر اعضای شبکه اجتماعی درون هم ادغام کنند. روند جامعه پذیری باعث مـی شود، افراد یک جامعه مشابه هم شده و در طول زندگیشان از ارزش های مشترکی پیروی کنند. این روند بـه شکل دهی فرد درون جهت ایفای نقشـهای معین اجتماعی درون زندگی کمک مـی کند. بـه این مفهوم کـه هویت فردی و اجتماعی، کاملاً فرد محور نبوده و کارکرد آن از موقعیت فرد درون جامعه و رابطه آن با دیگر افراد جامعه، - با موقعیت اجتماعی مشترک و یـا متفاوت- تعریف مـی شود.
برای درک ارتباط مـیان هویت و ارزش بـه مطالعات ارزشمند "مـیلتون روکیچ" درون این زمـینـه مراجعه مـی کنیم . بنا بـه گفته ی "روکیچ " ارزش، عقیده یـا باور نسبتا پایداری است، کـه فرد با تکیـه برآن یک شیوه رفتاری خاص یـا یک حالت غایی را ،که شخصی یـا اجتماعی است، بـه یک شیوه رفتاری خاص یـا یک حالت غایی کـه در نقطه ی مقابل حالت برگزیده قرار دارد، ترجیح مـی دهد.
"روکیچ" بر این باور است، کـه ارزشـها بـه انسانـها آموزش داده مـی شوند و پس از یـادگیری، آنـها درون درون یک نظام ارزشی سازمان مـی یـابند، کـه هر ارزش درون آن نظام بر اساس رابطه اش با ارزشـهای دیگر مرتب مـی شود. ارزش ها مـی توانند به منظور هر فرد کارکردهای مختلفی داشته باشند. آنـها استانداردهای رفتاری مارا شکل مـی دهند و در تصمـیم گیری بـه ما کمک مـی کنند. به منظور مثال ارزش ها درون باایی و معرفی ما بـه دیگران، درون مقایسه ای کـه نسبت بـه اعمال و اه مختلف داریم، تلاشی کـه در جهت اثر گذاری بر روی دیگران انجام مـی دهیم، درون فرموله نگرش هایمان، درون ارزیـابی و نکوهش دیگران و غیره بـه ما کمک مـی کنند.
تئوری "روکیچ" درون مورد ارزش با فرضیـاتی درون مورد طبیعت انسانی بسط داده شد. وی بر این باور بود، کـه هر فرد بطور نسبی ارزش هایی دارد، کـه اهمـیت ویژه ای برایش دارد. "روکیچ" معتقد است، کـه نظام باورهای کلی هر فرد بـه صورت کارکردی و سلسله مراتبی ساختار بندی شده است. بنابراین، اگر بخشی از یک سیستم تغییر کند، بخشـهای دیگر آن نیز تحت تاثیر قرار مـی گیرد و تغییر مـی کند،و بـه تبع آن رفتار فرد را نیز تحت تاثیر قرار مـی دهد. هر چقدر بخش تغییر یـافته درون سیستم باورهای فرد مرکزی تر باشد، تاثیرات شدیدتر و عمـیق تر و گسترده تر خواهد بود.
بروز تغییر درون تعریف مفهوم فرد از خود، ممکن هست به تغییر ارزش های وی نیز بیـانجامد. تئوری اصل "روکیچ" این هست که: هدف نـهایی سیستم باورهای فرد، کـه شامل ارزشـهای وی نیز مـی شود، این هست که این ارزش ها باقی مانده و تقویت شوند.
" روکیچ" ارزشـها را بـه دودسته تقسیم مـی کند: ارزش های غایی و ارزش های ابزاری. از دید "روکیچ" ارزش های غایی و ابزاری هر دو بـه دو دسته تقسیم مـی شوند.

ارزش های غایی:
الف) ارزش هایی کـه بر بعد فردی تمرکز دارند، مانند: رستگاری، هماهنگی و انسجام درونی
ب) ارزش هایی کـه بر بعد اجتماعی دلالت دارند، مانند: مباحث جهانی، دوستی واقعی بین مردم

ارزش های ابزاری:
الف) ارزش هایی کـه بر شایستگی ها و ویژگیـهای خاص فردی و بعد فردی تمرکز دارند، مانند: منطقی بودن.
ب) ارزش هایی کـه بر بعد اخلاقی تاکید مـی کنند، مانند: امانت داری.
به نظر "روکیچ" ارزش های کلی و پذیرفته ی یک فرد درون چهارچوبی کلی کـه همان باورهای کلی است، نظم مـی یـابند. چهارچوبی کـه با تعامل و ارتباط مـیان عناصرش توصیف شده، درون رویکردها و ارزش های ابزاری و غایی جلوه مـی یـابد و به کمک آن مـی توان اهمـیت نسبی هر یک از عناصر باورهای کلی و مـیزان اهمـیت سلسله مراتبی آن ها را ترسیم کرد.
صراحتاً هر ارزشی کـه فرد زیـاد بر آن تاکید مـی کند، تاثیر بسزایی بر روی روش و سبک زندگی وی دارد. چرا کـه این ارزش هست که سبک زندگی افراد را مـی سازد.
در توسعه و بسط سبک زندگی یک فرد، تمام مولفه ها و اجزا هویت ذکر شده، بکار مـی آیند. سبک زندگی متشکل از اعمال و نگرش هایی است، کـه نـه تنـها بر اساس ارزش های زیبا شناختی و مادی است، بلکه درون کنار آن نگرش ها، اعمال متکی بر ارزش های اخلاقی و متافیزیکی را نیز درون بر مـی گیرد. هر سبک زندگی ،شامل یک الگوی معنا دار از روابط مـیان ارزش ها ، نگرش ها و اعمال احتمالی است. لذا غیر ممکن هست و نمـی توان نقش انواع مختلف ارزش را درون هویت و سبک زندگی مجزا انگاشت. همـین موضوع درون مورد رابطه مـیان فرد و جامعه نیز صدق مـی کند. درون جوامع غربی کنونی انواع مختلف ارزش ها اعم از مادی ، زیباشناختی ، اخلاقی و متافیزیکی (فرامادی) درون کالاهای مصرفی ورسانـه های جمعی ادغام مـی شوند.
همان گونـه که"استوارت اون" درون "بازی انتزاعی همـیشگی" مطرح مـی کند، تصاویری وجود دارند، کـه توده ای حاشیـه نشین را مـی سازند و در سبکهای درون حال تغییری کـه بازار ها را پر از کالاهای مورد نیـاز مصرف کنندگان مـی کند، ارزشـهای مادی و ارزشـهای درونی همواره درون حال دگرگونی هستند. هر روز بیشتر از پیش گیج کننده مـی شوند. بنابراین سبکهای زندگی، تجلی گر اراده افراد درون راستای خلق شخصیت و هویت فرهنگی و اجتماعی خاص خویش درون چهارچوب ساختاری و موقعیتی جامعه ای هستند، کـه در آن زندگی مـی کنند.
بنابراین، عبارت سبک زندگی درون اینجا پدیده ای است، کـه از منظر ساختاری، موقعیتی و فردی قابل تعیین و تعریف است. درون جامعه شناسی، این عبارت درون دسته بندی طبقات اساسی اجتماع و شاخصه های فرهنگی آنـها مورد استفاده قرار مـی گیرد.

منابع:
1. Rosengren, Karl Erik (1996). Media Effects and Beyond, London and New York: Rutledge.
2. Schwartz, S.H.& Sagive,L.(1995). "Identifying Cultural- specifics in the content and structure of values". Journal cross- cultural psychology. Vol.126, No.
3. فصلنامـه پژوهش و سنجش، شماره 14 و 15 پاییز و زمستان 1378.




[باشگاه اندیشـه › سبک زندگی، هویت و ارزش از چه اجزایی تشکیل شده و چگونه شکل گرفته است]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Thu, 19 Jul 2018 10:33:00 +0000